جدیدا میدونی چجوری شدم؟اینطور که به هرچیزی که دوسش دارم میرسم بازم چشام سیر نمیشه
مثلا قبلا دوست داشتم خانوادم کاری بهم نداشته باشن و مامانمو کمتر ببینم
واقعیتش کمتر میبینم ، درسته گیراشون رو دارن ولی به نسبت قبل خیلی کمتر
دلم میخواست سرکار برم ، الان رفتم
دلم میخواست درمد داشته باشم ، دارم
دلم یه شریک خوب میخواست ، اونو هم دارم
وضعیتم بد نیست ولیاین چیزی نیست که من میخوام
نمیدونم باید چیکار کنم تا زودتر بهشون برسم
مثلا دلم میخواد تا یک ماه دیگه کلاس اکستنشن مژه رو برم
یا مثلا زبانمو تقویت کنم و بتونم راحت مکالمه کنم
یا باشگاه برم
درسم رو شروع کنم برای کنکور
پیانو واسه خودم بخرم
دلم میخواد 4 فروردین کنسرت معین برم
دلم میخاد یه دوربین خفن بخرم واسه خودم
دلم میخواد زودتر ایفون 13 پرو رو بخرم برا خودم
و یچیز دیگه هم میخوام ولی خب فعلا شدنی نیست..
گفتنش یکم برام سخته ولی اینجا نباید سختم باشه اما سخته..
درسته از رابطم با دوست پسرم راضی هستم ولی دلم رابطه جدی میخواست که هیچیه..
کاش به همشون خیلی زوده زود تا اخر سال 1401 برسم
دلم خواست امشب یه سری اتفاقات روبنویسم که بعد دوسال خوندم یادم بمونه
مثلا اینکه تو یه تایمی یکی ماه اخیر رابطم با نرگس تقریبا تموم شده بود و خب خودش اومد و باهم اوکی شدیم و خب ی دوران تخمی و مزخرف رو گذروندم
درگیر بچه بازی بودم ولی خب هست الان..نه مثل قبل ولی هست..
رابطم با علی همچنان هست و خیلی خوبه و دوسشدارم
بنظرم هنوزم همونیه ک میخواستم تا بعد ببینم چی میشه
اما از رابطه ای که باهاش دارم احساس خوبی دارم و از وجودش لذت میبرم
کارمم که اوکی شده و هرروز میرم سرکار و خیلی راضیم و امروز نرفتم و کلا روز تخمی بود..
هم خواستگار مزخرف فردا دارم و میخواد بیان و هم سالن نرفتم و کلا تحمل خونه رو ندارم ، چون ارامش ذهنی ندارم..
دیگه جونم براتون بگه که کلا همینقدر بود..
کلا یادم متفاوتی شدم دیگ
یچیز جدید شدم..
به هیچکسم اهمیتی نمیدم مثل قدیما اولویتم خودم هستم..
بعد دیگ اینکه مثل قبل دوباره استاد کنترل احساسم شدم و البته تا گفته نمونه
این رفتار و بی حس شدنم گاهی وقتا خودمو اذیت میکنه ولی خب بهتر از اسیب دیدن روح و ذهن و روانم هست😅
دیگه همین..
از لایف استایلم راضیم..از دوست پسرم بشدت راضیم و از روحیه و اخلاقمم خیلی راضیم..درستشم همینه
راستی کتابخونه ثبت نام کردم که برم برا کنکور شروع کنم..انگیزمم علی بود که بخوام درسمو ادامه بدم و خوشحالم که انگیزه اتفاقات خوب و خوش زندگیمه..براهمینه که تو دلم جا باز کردع😁
همین دیگ
تااینجاشو گفتم
راستی یچیز دیگه
فائزه دخترداییم داره ازدواج میکنه باکسی که دوسش داره
از رابطه منو علی هم خالم اینا میدونند که برام مهم نیست
کلا همه چی به یه ورم شده..و فقط ب عقاید و خودم اهمیت میدم