کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

دردے که انسان را به سکوت وا میدارد بسیار سنگین تر از دردیست که انسان را به فریاد وا میدارد...! و انسانها فقط به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!

آخرین مطالب

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

black mirror...

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۵۰ ب.ظ

خب از نظر من از اسم این فیلم هر فردی قبل از دیدنش یک برداشتی میکنه.....

black mirror... یعنی آینه سیاه...

آینــه: هرچیزی رو واضح و شفاف نشون میده،هرچیزیو تا دور دست ها شاید کمی تار اما نشون میده...درسته که آینه تمام واقعیت ها رو پیش روی ما 

میزاره اما بعضی از چیزهارو بعکس نشون میده...

ســـیاه:میتونه یه رنگ باشه...وقتی میگیم سیاه یاد تاریکی و ظلمات میوفتیم،یاد چیزی که مشخص نیست و مبهمه...

خب اگه یکم دقت کنیم معنی این دوکلمه کنارهم کاملا مشخص میشه...آینه سیاه میتونه به معنی آینده مبهم،آینده نا مشخص باشه...

شاید اتفاق بیافتیه و درست باشه و شاید هم نادرست...

خب اسم این سریال آدم رو به هول و ولا میندازه و یه جورایی بیننده خیال میکنه یک فیلم ترسناکه...اما از حق نگذریم کمی ترسناک و 

خوفناکه...آخه راجب اتفاقات زندگی آینده ای که قراره بعدها برای نسل های بعد اتفاق بیافته هست...

این فیلم5فصل داره که فصل5به تازگی اومده،اما من میخوام راجب قسمت4فصل4بحث کنم...

.

.

خب این قسمت راجب انتخاب شریک زندگی است...

حدود 40سال پیش وقتی دونفر میخواستند باهم یک زندگی رو شروع کنند هیچ اختیاری از انتخاب همسر نداشتند و این خانواده ها بودند که انتخاب 

میکردند و هردختر و پسری بعد عقد همو میدیدند و این کاملا ناعادلانه بود،با مثلا نمیتوانستند صحبت کنند و از علایق هم باخبر شوند و باید یک عمر

 کنارهم زندگی میکردند و طلاقی هم درکار نبود حالا ازاین ضرب المثل با کمال پررویی  استفاده میکردند:عروس با لباس سفید میاد و با کفن میره!!!!

بعد گذشت ده سال صحبت کردن و دیدن و... اجازه داده میشد و خانواده،دختر رو درجریان میزاشتند..ودوباره بعد گذشت20سال دختر و پسر هرجایی

 همو میتونستند ببینند و خانواده ها اجازه میداند به کافه و رستوران و پارک و... برند...بعد 3،4 سال یهو شنیدم سایت همسریابی اومد!!!

دختر یا پسر مشخصات رنگ مو و پوست و وضعیت مالی و تحصیلات و...میدند تا همچین چیزی گیرشون بیاد و بعد اینکه اومد....ازدواج!!!!!

تا اونجایی که من شنیدم فکرکنم آخرین ورژن ازدواجه!!شاید مدل های دیگه ای هم باشه من نشنیدم(حالا هرکی میدونه خبرم کنه:)))خخ!!!!)

قسمت این سریال راجب آینده نه چندان دوره است،یک نوع مدل دیگر ازدواجه!

داستان از اوجایی شروع میشه که تعدادی از آدمها از یک سیستم دستور میگیرند.حالا این موضوع راجب دونفر به نام ایمی و فرانکه که هردو برای

 اولین بار اینکار رو تجربه میکردند.همه آدمایی که توسط این  سیستم هدایت میشدند باید طبق دستور پیش میرفتند ولی این دو گاهی وقتا به دستورات عمل نمیکردند یا بعضی از چیزهارو نمیدونستند وباعث خیلی از اتفاق ها میشد...

جالبه که هر رابطه ای تاریخ انقضاء داشت و باید هردو همزمان باهم تاریخ رو چک میکردند و اگر یکی از اونها زودتر یا ناهماهنگ چک میکردند به طور 

خودکار سیستم بی ثبات میشد و تاریخ رابطشون کم و کمتر تا به ثبات برسه!!اینها حتی برای رسیدن به مکانی یک تاکسی توسط اون سیستم 

 داشتند و هرجایی که سیستم میگفتند باید میرفتند..این دو پشت هم با یکی پس از دیگری رابطه داشتند...

در یکی از روزها سیستم دستور یک مهمانی دادو همه کسانی که این سیستم رو داشتن در این جشن حضور داشتند...جشن ازدواج دونفری که با

پشت سر گذاشتن رابطه های متعدد زوج واقعی و ایده آل خودشونو پیدا کردند و بهم رسیدند و کاملا راضی بودند و این دو زوج میگفتند کمی خسته

 کننده هست اما امیدوار باشید چراکه به همسر دلخواهتون میرسید...

بعد از رابطه های پشت سرهم ایمی و فرانک سیستم دوباره ایندو رو برای هم انتخاب کرد و اونها کاملا راضی بودند و انگاری همو دوست داشتند و

هردو تصمیم گرفتند تاریخ انقضاء رو چک نکنند...

یک شب فرانک از روی کنجکاوی تاریخ انقضاء رو چک میکنه و...

.

.

.

.

خب این رابطه یه مزایا و معایبی داشت...مزایاش این بود که آدم به زوج ایده آل و کسی که میخواستیش میرسی،بعد اینکه باتجربه تر و پخته تر 

میشی اما معایب این رابطه این بود که رابطه های طولانیه خسته کننده و رابطه های کوتاه بی معنی و هدف:(...درسته که جوونا تو خونه های

لوکس و شیک بودند و از نظر اجاره خونه و هزینه و شکمشون نگران نبودند اما این خودش یک ریسکه که به یک سیستم دل ببندی تا به زوج واقعی 

برسی...اونها از همه لحاظ تامین بودند و فقط باید دندون رو جیگر میزاشتند و اعتماد میکردند تا به زوج واقعیشون برسند...

.

.

.

.

توصیه میکنم این سریال رو ببینید و ازدست ندید...:))))

ادعاا....

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۵۸ ب.ظ

همه ما آدمها از یک وجه مشترک برخورداریم اونم ادعا!!!

که میزان ادعا ها بین آدم ها متفاوت هست،یکی کم ادعا و یکی پرمدعاا

یعنی بعضی ها انقدررر ادعاشون زیاده که ک*و*ن خر رو پ*ا*ر*ه میکنه چه برسه به آدمو...

این دسته آدم ها(البته بلا نسبت آدم)موجودات مزخرفین چرا که در طول زندگیشون تنها هنرشون ادعا کردنه که آدمو با

اینکارشون دیوونه میکنند...

ایشاا... نصیب هیچ کس نشه که بشه الفاتحهه...

روز خوب زندگیم

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۵۹ ب.ظ

میتونم به طور صددرصد،با اطمینان کامل،بدون شک،بعد مدت ها بگم جمعه هفته قبل بهترین روز زندگیم بوده،واقعا گاهی 

وقتا ذهن آدم نیاز به خالی بودن داره،نیاز به پوچ بودن،جوری که هیچ چیز تو سرت نباشه...

البته بنده همیشه یک آویزون،یک معضل همراه خودم دارم که نمیزاره یه ثانیه هم فکرم آزاد باشه و این یعنی اوج بدبختی...

اما فردا تانمیدونم کی قراره به زادگاهم برم یه چیزی تو مایه های همین عکس بالایی،جایی دور از شهر،دور از هیاهو،دوراز

هرچیزی که ذهنمو درگیر کنه،واقعا بعد مدت ها خوشحالم...

خوشحالم که ذهنم به طور حتم خالیه خالی میشه...دوس دارم هرکس و هر چیزی که باعث میشه ذهن و حالم رو درگیر

چیزهای بد میکنه از تو روزمرگی های زندگیم حذف کنم تا بلکه آروم شم

واقعا منتظر همچین روزیم...خداکنه اون روز همین نزدیکی ها باشه...

نوع رفتار با آدم ها

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۱۷ ق.ظ

برای بعضی ها این جمله عذاب آور ترین جمله هست؟؟؟

بعضی ها از این جمله خوششون نمیاد چون پشت این حرف اتفاق خوشایندی قرار نیست اتفاق بیافته،

البته نظر اون دسته آدماست که حساس و زودرنج اند و خیال میکنند بعد این حرف طرف مقابلشون اونارو

تنها میزارن و میرند و ناراحت میشن و اونام دیگه بیخیال اون طرف میشند،چرا؟چون از طرف مقابلش ناراحته!!

خب قرار نیست همچین اتفاقی بیافته بلکه مغزشون تعطیله که همچین فکرایی میکنن...

قرار نیست آدمها مطابق میل همدیگه صحبت کنند،چراکه اگه این بشه آدمها دیگه خودشون نیستن و از شخصیت اصلیشون

بیرون میان تمام آدما تفاوت های بسیاری دارند و نمیتونند از همدیگه توقع داشته باشند همیشه توصلح و دوستی باشند یا

باهم بسازند یا مثلا بگیم 

اینxیاyچون ناراحت میشه ما همچین رفتاری باید باهاش داشته باشیم تا ناراحت نشه!!اصلا این نوع رفتار درست نیست..

خب همون دسته آدمای زودرنج میگن:چرا گاهی وقتا باید کاری ک طرف مقابلت دوسندارع رو انجام ندی؟؟ 

خب آدمها همدیگررو کامل نمیشناسند،میشه گفت من از این کار یا حرف خوشم نمیاد تا طرف مقابلت سعی کنه و انجام نده!

بعدشم قرار نیست اونجوری که دوست دارند باشیم

چقدر خوبه که با تمام اختلاف هایی که با نزدیکامون داریم کنار بیایم وگرنه اونجوری سنگ رو سنگ بند نمیشه...

زندگی در حالت خنثی..:-|

دوشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۴۴ ب.ظ

چند وقتی هست که زندگی در سکوت مطلق...!!!واقعا در تعجب این همه آرامش اطرافیانم

هستم.دیگه کسی  کاری به کارم نداره و من واسه خودم هستم،گاهی وقتا از این همه آزادی

لذت میبرم و  گاهی اوقات هم این گیرندادنا واسم حوصله سربر و کسالت بار میشه و دقیقا من

یک زندگی نباتی دارم!!!از کارهای خودم خندم میگیره،دیوونه شدم،دنبال دردسر هستم،دلم

هیجان میخواد،نمیتونم یه جا آروم بشینم

و آرامش کامل،بعد اینهمه مشکلات و عذابی که تو این مدت کشیدم داشته باشم...

از این همه سکوت ترسم میاد،وحس خوبی هم نسبت به این همه آروم بودن بقیه و کاری بهم ندارند،ندارم..

شاید بشه اسم این نوع مدل اتفاق رو آرامش قبل از طوفان گذاشت... و خداکنه همچین چیزی نباشه...

آدم فضایی...

يكشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۴۲ ب.ظ

این روزها عین آدم فضایی ها میمونم به طرز عجیب و غریب...

درجایی زندگی میکنم که بین زمین و آسمون معلقم و دربین افرادی زندگی میکنم که هیچ جاذبه ای ندارد،واقعا هیچ جاذبه ای

ندارند و رابطه من با اونا عین دوقطب غیر همنام و درعین حال همدیگر رو دفع میکنیم!!!

واقعا چه استدلال خنده داری...البته شاید اونا آدم فضایی باشند......

آره،حتما همینطوره رفتاراشون،نوع غذاخوردنشون،نوع پوششون واقعا رو اعصابه،گاهی وقتا درونم فریاد میکشه،جیغ

میکشه،اما ظاهرم خونسرد و نگاهم کاملا بی تفاوت و رو لبم مهر سکوت،فقط سکووت...