کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

دردے که انسان را به سکوت وا میدارد بسیار سنگین تر از دردیست که انسان را به فریاد وا میدارد...! و انسانها فقط به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!

آخرین مطالب

۳ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

ب رسم تولد هرسالم

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۱۴ ب.ظ

امروز 20 مهر 1402 هست و س روز دیگه تولدمه🥰هم خوشحالم هم ناراحت..

خوشحالم که از پارسال تا حالا ب ی سری اهدافم رسیدم..

مثلاً هنرجو گرفتم و اگر تا پایان آبان بشه،مدرک مربیگری مو هم میگیرم..

ماشین ولی نخریدم..اما مطمنم میخرم..شک ندارم

می‌خوام تو ی سال بعدی تولدم ماشین داشته باشم ، خیلی خیلی پولدار باشم..

خونه واسه خودم بخرم..پیانو داشته باشم..

گوشی آیفون 14promax یا بالاتر و آخرین مدل رو داشته باشم

کلی لباس داشته باشم..یه دختر موفق باشم..

آرزو میکنم خیلی پول داشته باشم و ب همه کمک کنم🥰💪

امسال شاید خانوادم برام تولد بگیرن..چون علی هیچ کاری برام نکرد..

ی درصد احتمال میدم زهرا کاری کنه..اونم شاااید..معلوم نیست

مهم نیست..انقد خنثی و بی احساس دارم میشم ک دیگ اون دختری ک انقد شاد بود ، نیستم

انگار 33سالم داره میشه.. بجای 23 سال

هزار سال از سنم انگار گذشته تو این یکسال 🙃

تولدم مبارک

23مهر 1402

دلتنگم نیست؟؟؟

جمعه, ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۵ ق.ظ

دلم براش تنگ شد... یعنی اون دلش واسه من تنگ نشد؟؟🙃😞

از دیروز خبری ازش نیست،تو پست قبلی گفتم نمی‌دونم منو ترجیح میده یا خانوادش..

اولویتش همیشه خانوادشه نه من🙃

هرچی بهش زنگ زدم جواب نداد و از پدرش فهمیدم خونس و این واسه من ک زنشم خیلی بده

دیروز س بار بعد شش ساعت بعد از تماس من زنگ زد که دیگ بدرد نمی‌خورد

جواب ندادم..و بهش مسیج دادم بگو و دیگه نه زنگی زد و نه جواب مسیج داد..

خودخواه و مغروره و این اخلاقش کار دستش میده..اون سری زخم خورد

دلش میخواد بازم بخوره 

خوبه خودش گفت با هرکس لج کنم با تو نباید کنم😊ظاهراً درحد شعار بود

واقعا دلتنگتم نیست ک ازم خبری نمیگیره؟؟؟؟

اگه نباشه چرا میگ دوسم داره،چرا میگ عاشقمه،چرامیگ قلب منی،چرا واقعاا؟؟؟؟؟؟

22روز دیگر..

شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۱:۳۳ ق.ظ

22روز دیگه تولدمه و 20 روز دیگه سالگرد ازدواج!!

چشم بهم زدم دیدم یکساله با علی هستم و انگار همین دیروز بود نوشتم 18روز ه منو علی باهمیم

خیلی سریع گذشت..من تو این یکسال دلم میخواست ماشین بخرم..دلم میخواست پیشرفته بیشتر باشه

ولی خب اینطور که میخواستم نشد..تازه دارم برنامه ریزی خرید ماشین رو میکنم که نمیدونم 6ماه دیگه یا 1 سال دیگه 

میتونم بخرم ولی خب می‌خریم منو علی باهم..

بخوام از زندگیم باهاش بگم خیلی دوسش دارم..انگار خدای منه❤️

واقعا هیچوقت کسیو اینهمه دوسنداشتم و ذره ذره وجودم براش می‌ره..

یکم خستم بخاطر اخلاقای خانوادش و رفت و امدمو کم کردم باهاشون تا کمتر آسیب ببینم

این روزا خونه خودم ک ی روزی ازش فراری بودم تنها محل آرامش منه😊رابطم با مادرم خیلی خیلی خوب شده

الان ک دارم می‌نویسم اشکام دارن میان و بغض گلوم و گرفته و موزیک شادمهر چه خواب هوایی گوش میدم

می‌دونی چیه..مجردی و متاهلی هردو به نوعی سختی های خودشو داره و اینطور نیست همیشه تو یک کدوم

بدون مشکل باشی..ولی من ازدواج رو ترجیح میدم اونم فقط با علی..🧡

امشب پست هست و دلم تنگه براش و خیلی دلم بغلشو میخواد..❤️

می‌دونی چیه امسال موفق شدم هنرجو بگیرم و آموزش رو شروع کردم..برنامه های زیادی دارم که بهشون برسم

قطعا مدرک مربیگری مو میگیرم تا پایان سال،گواهیناممو خیلی زود میگیرم،بعد قطعا یه هنر جدید یاد میگیرم

دلم میخواد کلی پولدار شیم و علی به آرزوهات برسه..من به آرزوهام برسم

خسته شدم از سرزنش شدن از طرف خانواده علی که انقدر نداشتن علی رو تو سرش میزنن

ازشون خیلی دلسرد شدم و نمیتونم محبت کنم و مهربون باشم ، برای همین نیستم تا بدخلقیامو نبینم

همش توهین و بی احترامی..چون می‌دونم ایندفعه پیش بیاد من یه حرفی میزنم که حرمتو ازبین میبرم

چون خیلی به شوهرم داره توهین میشه..اگرم حرفی نزنم ایندفعه از اون خونه ده شب هم باشه میرم بیرون

دارم ده دقیقس‌با خودم حرف میزنم و اشک میریزم و خیلی دلم پره..خیلی دلم گرفتی

اصلا فضای اون خونه وقتی هستند برام خفه هست و فقط بخاطر علی میرم..دلم آرامش میخواد

کاش یک ماه تنها باشیم و فقط خودمون باشیم و زندگی کنیم و حالمون ک خوب شد دوباره استارت با انگیزه بزنم

من نیاز به آرامش دارم..همش استرس دارم..همش عصبی ام..پارسال خیلی آروم بودم..شخصیتم خیلی تغییر کرد

عصبی شدم و زود بهم میریزم..نمیدونم چیکارکنم..

یه سوالی که برام پیش میاد اینه ک من یه روز برم علی با من میاد یا خانوادشو به من ترجیح میده؟

خیلی دلم میخواد تو شرایط قرار بگیرم ببینم باادمی که از جونم تاکید میکنم از جونم بیشتر اهمیت داره ، قرار چیکارکنه

نمیدونم خودمم

خلاصه امسال دغدغه هام متفاوت اما میگذره و پایدار نیست

خوشحالم ک سومین سال رو هم کنار علی جشن میگیرم..دلم میخواد تولدم فقط باخودش وقت بگذرونیم😊❤️