کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

دردے که انسان را به سکوت وا میدارد بسیار سنگین تر از دردیست که انسان را به فریاد وا میدارد...! و انسانها فقط به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!

آخرین مطالب

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

دختردایی و خواهرزاده ام

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۳ ب.ظ
وقتی به دخترداییم و خواهرزادم نگاه میکنم و رفتاراشونو میسنجم حس میکنم اینده منو درپیش دارند
آینده کاری نه..
آینده زندگی و اینجور چیزا.. اگه بخوام از دخترداییم حرف بزنم میتونم بگم 90% کاراش عین منه و کاش نبود
کاش سرتق و غد نبود و وقتی یکی نصیحتش میکرد گوش میدد..
البته برای من کسی نبود نصیحت کنه.. چون من دختر تنهایی بودم و در عین حالی که همه رو داشتم هیچکس رو نداشتم 
قبلا با فائزه نبودم و میخواستم هر چند ماه یه بار ببینمش و همین..
اما الان بخاطر عکاسی و پیج عکاسی ای که زدم و چون مدلم میشه اکثر مواقع کنار همیم
چقدر خوب میشد یکم باهاش راحت بودم و باهاش حرف میزدم
دوشب پیش خونمون خوابیده بود و ساعت 2 شب شوهر دخترخالش تو دایرکت یه ویدیو بچه فرستاد
و اون موقع شب چت میکردند..شوهر دخترخالش چهارساله وارد خونوادشون شده و نامزد هستند
دخترخالش دختر محجبه و خوبیه و شوهرش از همون اول میگفتن یکم شیطونه و ازین حرفا
حالا اینارو ولش...
صبح بیدارشدم دیدم چت میکنه و فائزه خیلی بیخیال داشت میگفت چیا میگن باهمدیگه.. وقتی چتاشونو 
میگفت یاد خودم میافتادم.. یاد اون اسماعیل حرومزاده که من بچه بودم اینطوری گولم میزد..
همه چی خیلی سریع از جلو چشمم در میشد و میدیدم که چی میشه..
دلم براش میسوزه.. خداکنه اتفاقی نیافته براش.. دلم میخواست باهاش راحت بودم و نصحیتش میکردم اما
دختری نیست که حرف گوش کنه..حتی چندوقتی پیش که پارک بودیم دقیقا یادم نیست بحث چیشد که یگانه گفت فائزه انقدر غد نباش
یه وقتی میبینی سرت یه بلایی میاد و ازین حرفا و اون میگفت هیچوقت همچین چیزی نمیشه..
منم هیچی نمیگفتم.. این خیلی بده واقعا..کاش همون لحظه باهاش حرف میزدم.. از خودم که نمیتونستم مثال بزنم 
اما نمیدونم گفتنش درست بود یانه
خاهرزاده ام تمام رفتار و افکار و کاراش عین منه. مو نمیزنه.. بچه همون حرومزاده که سرم چندین بار بلا اورد و بهم تجاوز کرد 
البته که بچه اون خواهرزاده من هست و دوسش دارم و دلم براش میسوزه واقعا..
خداکنه یکی دیگه عین من نشه.پوف

خواهرم

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۱ ب.ظ

خواهرم خیلی اخلاقش بده

بااینکه خواهرشم اما بد جوابمو میده،چون بخاطر اون حرومزاده مجبور شدم شب بمونم و دوروز خونشون باشم 

داستان حرومزاده رو براتون حتما میگم

ی بار کفشی ک ده بارم نپوشیدم رو سوزوندن هیچی نگفتم

برای تولدش تمام هزینه های هدیه و دیزاین و کیکو دادم اما دریغ از یک قرون پول که حداقل نصفشو بدن چون کمپین دارم..به روی خودشون هم نمیارن و فوق العاده بدقولن..دیگه هیچکاری براشون نمیکنم..اخه میدونن شرایط منو بعد ازم پول قرض میگیرن..خخخخخ..

بجای اینکه به من کمک کنند من بهشون کمک میکنم

منو برای پوستم دکتر بردن هزینه ی کیک و شیرکاکائو رو ب روم اوردن من پولشونو دادم

میخوام یکاری کنم کلی انرژی منفی بهم میدن

حس بد

حال بد

دوستامم کسی حمایتم نمیکنه

من تو راهم تنهام اما کلی مانع جلو پامه

بردارمشون؟؟؟؟