حس این روزای من
این روزا حس غریبی دارم و دلم آرامش ذهن رو میخواد
دیشب بعد مدت ها تو پیجم کپشن نویسی زیر ی پست کردم و اون عکس رو پست کردم
خیلی با حس خوبی خوابیدم..چون تنهام همیشه و سخت بهم میگذره و دیگ حسمو دارم ازدست میدم
هر سری ی پله حسم کمتر میشه..چون اون آدم وقتی دور از منه تنهام میزاره و حتی ی ثانیه هم بدیاد من نیست
ایرادی ندارع...منم سعی میکنم جای خالیشو با آدمای دیگ پر کنم ک نبودش احساس نشه..
ولی خودم ک از دل خودم خبر دارم🫠🥲
ایرادی نداره ..بالاخره لیلا هم ی جا دست از تلاش میکشه..دست از اینهمه دوست داشتن
اینهمه علاقه و ی روزی مثل نرگس ک همه جونش بوده میزارتش کنار..
از نرگس ک بالاتر کسی نبود تو زندگیم😅 ولی خب این بالاتر از اونه چون بخاطر این آدم ، اون ادمو کنار گذاشتم
برام مهم بود چون...اما اون اینکارو بخاطر من نمیکنه
بازم ایرادی نداره...میگم ایراددنداره چون روزی متوجه میشه ک پشیمونی سودی نداره.. منم خسته شدم
از ناز کشیدن ، از خواهش کردن ، تمنا کردن ووو... دیگ اصرار ب موندن نیست..اصرار ب بودنش ، جایی رفتن،
باهم بودن نمیکنم..میخوام رابطه رو با حس اون جلو ببرم..ببینم ب کجا کشیده میشه
امروز درحد ی نیم ساعت با ارفاق صحبت کردیم..رفت الان اومد و الکی گفتم خوابم میاد ، خستم
رفت😊مثل من اصرار ب موندنم نکرد..مثل من نپرسید مگ چیکارکردی ک خسته ای،نگفت نبودی امروز ، نگفت دلم واست تنگ شد امروز کم بودی..با ذوق براش زنگ زدم غذا خوردن رو ترجیح میده ک ذوق منو کور کنه..من بودم غذا رو ول میکردم و حرف میزدم..حتی ارزشم از ی آدمی مثل امین غلامی و رهنما کمتره ک موقع غذامون میگم بزار کنار جواب نده غذا سرد میشه ولی جواب اونارو میده و غذا خوردن با من سرد میشه ولی با اونا هست حاضر نیست دو دقیقه دیرتر غذاشو بخوره..دروغ ک نمیگم
توجه ب همیناس😊همش تلاش میکنم حسم تغییر نکنه..خستم بس ک خودمو گول میزنم ک سعی میکنم بهش شک نکنم ، سعی میکنم ب خودم بقیولونم دوسم داره،سعی میکنم همش دارم سعی میکنم ولی باز همیشه ته دلم خالیه
ایرادی نداره بازم😊
- ۰۲/۱۱/۲۵