کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

مینوسم و فریاد های دلم را بی صدا میگویم تا بلکه کمی ارام شوم

کمی آرام شویم

دردے که انسان را به سکوت وا میدارد بسیار سنگین تر از دردیست که انسان را به فریاد وا میدارد...! و انسانها فقط به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!

آخرین مطالب

آزار های بی شمار تاکی مادرمن:) :(

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۶:۴۵ ب.ظ

:)گاهی وقتا باخودم میگم تا کی قراره این توهین کردن ها،تحقیر کردن ها،آزار و اذیت ها و حرص

دادن ها ادامه پیداکنه....

گاهی وقتا به مرز دیوونگی میرسم اما خودم رو دلداری میدم و میگم یه روزی این حرف و حدیث ها

تموم میشه،،،اما خیال نکنم که تموم بشه..چراکه امروز خواهر29ساله ی من با داشتن یک بچه

مادرم اشکش را با حرف های احمقانش که میگه بلد نیستی بچه رو نگه داری و همش شماها 

نجس هستید(اینو بگم که مامانم تاحدودی وسواس داره و دلش میخواد همه مثل این تمیز باشن)

درآورد... و شروع کرد با صدای پراز بغض گله کردن که خیال میکنید من دشمن بچم هستم و بلدنیستم

نگهش دارم...و گفت و گفت و خودش رو خالی کرد و من فقط یک لبخند دردناک رو لبم داشتم و انقدر بغض داشت

خفم میکرد که نمیدونستم چجوری نشکنه و ازسر حال بد خندیدم و اشک ازچشام اومد و خیال کردن از خنده ی زیاده:)

این مادر نامهربون با تماام گستاخی بعد این همه ناسزا گفتن میگه عُقدتو خالی کردی!!!

خیلی حرف داشتم برای کوبندنش اما دهنه وامونده ی من دیگه باز نمیشه برای جیغ جیغ کردن و غرغر کردن

و قبل از اون چیزی که برام عجیب بود و خیلی مبهم نفرین های مادرم که تمومی نداره!!

برام سواله که درحقش چیکارکردم که انقدر منو تو جمع،تو تنهایی ووو تحقیر میکنه

هیچوقت نفهمیدمش و دلمم نمیخواد بفهممش...

آدم احمق حق داره بمیره و تنهایی بکشه اما هرکاری میکنم بازم دلم نمیاد این حرفارو از ته دل بگم

چراکه مادرمه،درسته من دخترش درعین حال از زاده ی اون هستم، نیستم اما اون مادرمن است..

یه مدت خیلی فحش بهش میدادم و توهین میکردم اما به این نتیجه رسیدم که این همه

 ناسزاگویی دردی رو دوا نمیکنه...

یه چیز جالب اونم اینکه تهش به خواهرم میخواست 3بار این حرف رو زده باشه و اون به گریه افتاد

اما منی که هرروز این حرف رو میشنوم و روزی هزاربار قلبم میشکنه و دلم به درد میاد چی بگم؟:)

انقدر صدای شکسته شدنه قلبم رو شنیدم که دلم به حالش سوخت...خیال میکنن از سنگم 

حرف نمیزنم ،خیال میکنن ککمم نمیگزه...بنظرتون نمازو روزه و اون همه دعا خوندش و مسجد رفتن 

و این روضه خوندن و... درسته؟؟؟به وَِلا که درست باشه دونه ای...اون به ما میگه کافرید شما،،

نماز سروقت نمیخونید اما نمیدونه اون ازما بی دین تره:)اولین شرط مسلمان بود و باایمان بودن

آزار نرسوندن به انسان هاست..فرقی نمیکنه مسلمون باشه یا کافر...به هرحال هروقت حرف از انسانیت میاد

بدون توجه به نژاد و جنسیت باید به دادش رسید...اما مادر باایمان من،باخدای من اول میگه 

طرف مسلمونه یانه،حجابش چجوریه و....

هیچ چیز این زن درست نیست تا وقتی که دل کسی رو بشکونه،به کسی آزار برسونه...

او روزی هزاران بار بهم آزار روحی روانی رسوند و روزی هزاران بار دلم را شکوند

 پس مسلما اون بی دینی بیش نیست.....


با سادگی تمام بی صدا شکستیم

چه زخم هایی که از عزیزان خوردیم

اشکها را پشت لبخندی مخفی میکنیم

که خیلی درد می کند

و هیچ کس نمی فهمد،

ما را درد همین نفهمیدن می کُشد

نه زخم ها...!


[احمد شاملو]

:)...



  • leila 79.ha

نظرات  (۳)

گاهی پیش میاد بعضی از نزدیک ترین آدم های زندگیت تبدیل میشن به بزرگترین نقطه ضعفت. 
کسانی که هیچوقت نتونستی بهشون افتخار کنی. 
کسانی که هیچوقت امیدی به اصلاحشون نداری.
کسانی که هیچوقت نمیتونی دلیل احترام خودت بهشون رو پیدا کنی. و شایدم هم خودت رو بخاطر این احترام نبخشی و احساس عذاب وجدان کنی!!
کسانی از زبانشان بجای دلداری دادن، دل شکستن
بجای روحیه دادن، مسخره کردن
بجای راهنما بودن، تحقیر کردن
کسانی که همیشه با زبانشون آتش ساختن.
خدایا ما بخاطر همون احترامی که گفتی از اجرای کار درست معذوریم. اگه عدالتی هست نشونم بده.
اگه تنبیهی هست، اجرا کن.
خدایا تا کجا گریه و اشک ،  تا کجا توهین و تحقیر ، تا کجا....




پاسخ:
:) حرفت خیلی قشنگ بود....
ممنون بابت دلداری دادنت..
 سلام 
خوب همه اینا رو مستقیم میتونی بهش بگی
تا حاالا امتخان کردی؟؟
یا خجالت میکشی که بگی؟
گاهی وقتا لازمه در مقابلش بایستی 
یا میتونی تو خونه تون یه نقشه دارم 
میتونی یه فایل دانلود کنی حالا یا صوتی یا تصویری راجب به برخورد و احترام والدین به فرزندانشون
تا بشنوه شاید  یه جرقه ای خورد  خیلی راه ها هست که میتونی امتخان کنی
یا هم میتونی شماره مادرتو بدی به من --من به عنوان یه مشاور ارشادش کنم
مادر خودم هم همش قبلانا سرکوفت میزد تو بلد نیستی موتور سوار بشی تو تو کارها گرگ نیستی
خلاصه و متاسفانه تربیت فرزند کردن پدر و مادر ها ما دیمی بوده
و هیچ منطقی پشتش نبوده
گاهی وقتا جلوی فامیل و دوستا  همیشه این جمله رو میگم 
بچه میارن که خودشونو ارضا کنند .........
و یه تشری میزنم درسته خطاب به بقیه است اما اونا هم حواسشون هست


پاسخ:
سلام 
بله بالای هزاران بار امتحان کردم
ازمامانمم خجالت نمیکشم و هرچیزی باشه بهش میگم
تاحالا همچین کاریو نکردم،اما وقتی تلویزیون همچین چیزیو میده یا میگه تو گوش کن
میگم بدرد خودت میخوره نه من میگه من همشو عمل میکنم و من فقط تو شوک حرفش تا آخر میمونم و بس

 عامل بعضی از بدبختیِ ماها فقط هیجاناتِ مبهمِ پدر و مادر تک تک ماها بودند نواندیشان دینی که خودشون رو روشنفکر فرض میکردن تا ما دهه هفتادی ها و دهه شصتی ها که حاصل تربیتِ الکنِ والدین مون بودیم
خوب من یه سوال دارم
این حرف هایی که بالا زدی رو نمیتونی بهش بزنی
مثلا بهش به شوخی تیکه بندازی که تو اینقدر منو آزارا روحی دادی که فکر میکنی نماز روزه هات قبوله یا خدا دوست داره

یا اگه این جمله رو بگی مادر جان من هر چی هستم حاصل تربیت شما هستم
نمیدونم دو حالت بیشتر تو ذهنم نیست یا احترامشو نگه می داری یا این که شاید کمی میترسی از مامانت
ولی نمیدونم من که دختر نیستم نباید یه حرف که مادرت که به تو یا خواهرت گفته باشه
شما بلد نیستی بچه نگه داری پس نجس هستین اینقدر ناراحتت کنه
که اونو یه آزار روحی بدونی
خوب نمیتونستی بگی من یا میگریم یا اینقدر تمیز بودن زیاد خوب نیست
تو یه مقاله خوندم
اسمش این بود
لطفاً کمی غیربهداشتی باشید
اینم لینکش
از سایت ترجمان
نمیدونم مادرت چقدر سواد داره -مادر من که در حد ابتدایی
ولی همه اون تحقیر کردنا تموم شد
الان دیکه......

پاسخ:
ممنون بایت حرفای خوبتون
یه چیزی دیگه ای هم هست اونم اینکه من از مامانم نمیترسم بالای صدبار هم خودم هم دیگران یعنی اعضای خانواده
بابا،خواهرام،دادشم اینا باهاش صحبت کردند بخاطر رفتار های اشتباهش اما هیچی به هیچی:-|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی