چند وقتی میشه که میخوام بنویسم اما انگار نمیشه،یا تامیخوام بنویسم
حسش میره،،یه شب هم بیخوابی به سرم زده بود سه بار باگوشی نوشتم
و درآخر نمیدونم چه مرگش میشد دستم میخورد و میرفت برای خودش و کلا بیخیال شده بودم..
اینروزها سریال see رو میبینم البته یک قسمت بیشتر ندیدم چون خیلی هیجانیه:))
بعد کتاب کاش کسی جایی منتظرم باشد رو میخوندم اما دیدم رمانه،خوشم نیومد و کنار گذاشتم
و کتاب شازده کوچولو رو شروع به خوندن کردم و خیلی لذت میبرم و کاملا درکش میکنم:)))
خب فعلا در بیکاری به سرمیبرم و هیچ شغلی برام پیدا نشد متاسفانه
و منتظر یک کار نون و آب دار و البته بصورت فنی یچیزی یاد بگیرم
چراکه اگه کار میخواستم بوتیک و اینا ریخته برای گرفتن نیرو...
دیگه اینکهههه...
آهااان..
نرگس رو میخواستم براتون بگم...
رفت آموزش خیاطی و خیلی خوب داره پیش میره و داره موفق هم میشه
و این روزها خوبه اما متاسفانه یک ایراد خیلی بزرگی بینمون پیش اومد اونم اینکه خیلی کم پیش همیم
و اون خیلی کم حوصله شده و من متاسفانه هروقت میخوام مثل قبل پرشور و طولانی براش حرف بزنم
همه ی حرفام رو با بی میلی و بی حوصلگی جواب میده یا میگه ولش و نهایتش میگه به من توجه کن
و خودش حرف میزنه و من حرفام تو دلم میمونه و هیچی نمیتونم بگم..و انگار کم کم داره برام عادت میشه
کم حرفی و نمیتونم چیزی رو بهش بگم و برای اولین بار حرفام تودلم میمونه جدیدا و خیلی کم حرف و آروم
دارم میشم...هرازگاهی بااینکه میبینم نهایت تموم بیست مین چت کردنم تو تل هرازگاهی وسطش میگه
اها،اوم،آره و... و کلماتی کوتاه خلاصه میشه،،میدونم حوصله حرفامو نداره اما میگم تا حالمو یکم اوکی
کنم اما بیشتر وقتا ضدحال میزنه و این باعث میشه سخت بتونم به حالت اولیه ام برگردم اما...برمیگردم:)
یک دفتر طراحی برای خودم خریدم،،،که توش طراحی کنم،یکبار طراحی کردم و تمام شد..خخخخخ
کلاس زبانمم دارم میرم..ترم هشت هستم و خیلی حالم خوبه زمانی که کللاس زبان میرم و دارم به چیزی
که جز آرزوهام بود میرسم..دلم میخواد انقدر زبانم خوب بشه که به راحتی بتونم مکالمه کنم و بتونم فیلم های
آمریکایی و انگلیسی رو ترجمه کنم:))..شاید سال بعد اگه سرکار نرفتم یا کلاس عکاسی و یا کلاس آموزش
فوتوشاپ برم...به هرحال باید تلاشمو بکنم تا بتونم موفق بشم و به آرزوهام برسم..اگرم شغلی پیداکردم و
امیدوارم که پیدا کنم به یم کلاسی رزمی برم که آؤزوی منههه:)))..از داداشم خیلی ممنونم که اینجارو بهم معرفی
کرد،آروم میشم وقتی مینویسم و حرفای دلم دیگه رو دلم سنگینی نمیکنه و حالمم خوبه...الان حس سبکی
خاصی دارم و آروم شدم به مدت هاا..یکم مشکل پا گرفتم و پام بخاطر نشستن زیاد پای سیستم درد میگیره
تنبلی میکنم و روی سیستم نمیام و با گوشی هم که خیلی سخته تایپ کردن های بلند و طویل...
امیدوارم بلاگ بیان یک نرم افزار اختصاصی برای تایپ کردن و سیو کردن طراحی کنه تا ما راحت تر با
گوشی پست هامون رو بزاریم...خیلیا هستن که لب تاپ و کامپیوتر ندارند و زورشون میاد با گوشی وبلاگی
برای خودشون درست کنند یا بکل هیچ جوره سمتش نمیرن..امیدوارم این مشکل رو حل کنند:))
خببب خداروشکر حرفااامم تموممم شددد...:))))))