black mirror...
خب از نظر من از اسم این فیلم هر فردی قبل از دیدنش یک برداشتی میکنه.....
black mirror... یعنی آینه سیاه...
آینــه: هرچیزی رو واضح و شفاف نشون میده،هرچیزیو تا دور دست ها شاید کمی تار اما نشون میده...درسته که آینه تمام واقعیت ها رو پیش روی ما
میزاره اما بعضی از چیزهارو بعکس نشون میده...
ســـیاه:میتونه یه رنگ باشه...وقتی میگیم سیاه یاد تاریکی و ظلمات میوفتیم،یاد چیزی که مشخص نیست و مبهمه...
خب اگه یکم دقت کنیم معنی این دوکلمه کنارهم کاملا مشخص میشه...آینه سیاه میتونه به معنی آینده مبهم،آینده نا مشخص باشه...
شاید اتفاق بیافتیه و درست باشه و شاید هم نادرست...
خب اسم این سریال آدم رو به هول و ولا میندازه و یه جورایی بیننده خیال میکنه یک فیلم ترسناکه...اما از حق نگذریم کمی ترسناک و
خوفناکه...آخه راجب اتفاقات زندگی آینده ای که قراره بعدها برای نسل های بعد اتفاق بیافته هست...
این فیلم5فصل داره که فصل5به تازگی اومده،اما من میخوام راجب قسمت4فصل4بحث کنم...
.
.
خب این قسمت راجب انتخاب شریک زندگی است...
حدود 40سال پیش وقتی دونفر میخواستند باهم یک زندگی رو شروع کنند هیچ اختیاری از انتخاب همسر نداشتند و این خانواده ها بودند که انتخاب
میکردند و هردختر و پسری بعد عقد همو میدیدند و این کاملا ناعادلانه بود،با مثلا نمیتوانستند صحبت کنند و از علایق هم باخبر شوند و باید یک عمر
کنارهم زندگی میکردند و طلاقی هم درکار نبود حالا ازاین ضرب المثل با کمال پررویی استفاده میکردند:عروس با لباس سفید میاد و با کفن میره!!!!
بعد گذشت ده سال صحبت کردن و دیدن و... اجازه داده میشد و خانواده،دختر رو درجریان میزاشتند..ودوباره بعد گذشت20سال دختر و پسر هرجایی
همو میتونستند ببینند و خانواده ها اجازه میداند به کافه و رستوران و پارک و... برند...بعد 3،4 سال یهو شنیدم سایت همسریابی اومد!!!
دختر یا پسر مشخصات رنگ مو و پوست و وضعیت مالی و تحصیلات و...میدند تا همچین چیزی گیرشون بیاد و بعد اینکه اومد....ازدواج!!!!!
تا اونجایی که من شنیدم فکرکنم آخرین ورژن ازدواجه!!شاید مدل های دیگه ای هم باشه من نشنیدم(حالا هرکی میدونه خبرم کنه:)))خخ!!!!)
قسمت این سریال راجب آینده نه چندان دوره است،یک نوع مدل دیگر ازدواجه!
داستان از اوجایی شروع میشه که تعدادی از آدمها از یک سیستم دستور میگیرند.حالا این موضوع راجب دونفر به نام ایمی و فرانکه که هردو برای
اولین بار اینکار رو تجربه میکردند.همه آدمایی که توسط این سیستم هدایت میشدند باید طبق دستور پیش میرفتند ولی این دو گاهی وقتا به دستورات عمل نمیکردند یا بعضی از چیزهارو نمیدونستند وباعث خیلی از اتفاق ها میشد...
جالبه که هر رابطه ای تاریخ انقضاء داشت و باید هردو همزمان باهم تاریخ رو چک میکردند و اگر یکی از اونها زودتر یا ناهماهنگ چک میکردند به طور
خودکار سیستم بی ثبات میشد و تاریخ رابطشون کم و کمتر تا به ثبات برسه!!اینها حتی برای رسیدن به مکانی یک تاکسی توسط اون سیستم
داشتند و هرجایی که سیستم میگفتند باید میرفتند..این دو پشت هم با یکی پس از دیگری رابطه داشتند...
در یکی از روزها سیستم دستور یک مهمانی دادو همه کسانی که این سیستم رو داشتن در این جشن حضور داشتند...جشن ازدواج دونفری که با
پشت سر گذاشتن رابطه های متعدد زوج واقعی و ایده آل خودشونو پیدا کردند و بهم رسیدند و کاملا راضی بودند و این دو زوج میگفتند کمی خسته
کننده هست اما امیدوار باشید چراکه به همسر دلخواهتون میرسید...
بعد از رابطه های پشت سرهم ایمی و فرانک سیستم دوباره ایندو رو برای هم انتخاب کرد و اونها کاملا راضی بودند و انگاری همو دوست داشتند و
هردو تصمیم گرفتند تاریخ انقضاء رو چک نکنند...
یک شب فرانک از روی کنجکاوی تاریخ انقضاء رو چک میکنه و...
.
.
.
.
خب این رابطه یه مزایا و معایبی داشت...مزایاش این بود که آدم به زوج ایده آل و کسی که میخواستیش میرسی،بعد اینکه باتجربه تر و پخته تر
میشی اما معایب این رابطه این بود که رابطه های طولانیه خسته کننده و رابطه های کوتاه بی معنی و هدف:(...درسته که جوونا تو خونه های
لوکس و شیک بودند و از نظر اجاره خونه و هزینه و شکمشون نگران نبودند اما این خودش یک ریسکه که به یک سیستم دل ببندی تا به زوج واقعی
برسی...اونها از همه لحاظ تامین بودند و فقط باید دندون رو جیگر میزاشتند و اعتماد میکردند تا به زوج واقعیشون برسند...
.
.
.
.
توصیه میکنم این سریال رو ببینید و ازدست ندید...:))))