ای کااش...
میدونی چیه...؟
گاهی وقتا آدم دلش میخواد آرزوهایی بکنه
آرزوهایی که میدونه هیچ وقت برآورده نمیشه(ولی خب آرزو برجوانان عیب نیست!!!)
مثلااا...
ای کاش دختر نبودم...ای کاش تو خونواده ای هیچ درکی ندارند نبودم...ای کاش تو این دنیا نبودم..ای کاش نبودممـــ...،ای
کاش تو این سن نبودم
و ای کاااش...
میدونی چی باعث میشه یک دختر همچین آرزوهایی بکنه؟؟
اینکه هنوز تو جامعه ی لعنتیه ما دخترو مثه یک برده میبینن،هنوز از یک دختر انتظارات بی جایی دارند،میگن:
دختر باید سر به زیر باشه،دختر باید خودشو جمع کنه که مبادا یک الدنگ سمتش بیاد و هوایی بشه،چون در اون صورت دختر
مقصره...
هیچ کس جز یک دختر نمیدونه دختر بودن یعنی چی...
فقط یک دختر میدونه دلش به یک چیز کوچیک بنده،خنده هاش،گریه هاش،قهرکردناش،غر زدناش،ناز کردناش و...
فقط یک دختر خوشحال میشه از نگرانی کسی واسه خودش چون میدونه دوسش داره و وای به حال روزی که بفهمه کسی نگرانش نیست،همه بیخیالش شدن و خودش موند و تنهای تنها...
فقط یک دختر میتونه یک دخترو درک کنه بابت اینکه نگران و تو دلش چه غوغاییست از آینده زندگیش،از حال زندگیش،از گذشته زندگیش...
فقط یک دختر تو تمام مراحل زندگیش ترس و دلهره داره، از همون ابتدای زندگیش، واسه اینکه سرکوفت نزننش درس
میخونه،تلاش میکنه،میتازه عین اسبب تا بلکه توجه کمی افرادو جلب کنه و خانواده پزشو بدن...اه اه متنفرم از این خانواده
ها...
فقط یک دختر میتونه تنهایی رو باتمام وجودش حس و لمس کنه...
بله تو دنیای دخترونه هرچی بگم بازم کم گفتم...
هیچ کس نمیتونه دخترارو که با چه سختی ای زندگی میکنن،حالا توهرشرایطی درک کنه...
و ای کاش میشد تو جامعه ی ما کمی به یک دختر بها بدن و انقد مردارو بالا بالاها نبرند و هر اتفاقی افتاد نزنن تو سر یک
دختر...